کد مطلب:260486 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:307

امام حسن عسکری در زندان
امام حسن عسكری (ع) در دوران امامت همیشه در زندگی تحت نظر و در فشار سخت بوده، و اكثرا در زندان های طاغوت ها به سر برده است به عنوان نمونه:

1- المعتز (سیزدهمین خلیفه عباسی) امام حسن عسكری (ع) را با جمعی از طالبیون زندانی كرد، داود بن قاسم می گوید: ما با افرادی در زندان بودیم و زندانبان ما «صالح بن وصیف» بود، روزی دیدیم: امام حسن عسكری (ع) را وارد زندان كردند، در زندان شخصی جمحی بود (و به عنوان جاسوس در زندان بود و ما او را نمی شناختیم) و او خود را علوی معرفی می كرد، امام حسن عسكری (ع) به ما فرمود: اگر در میان شما بیگانه نبود به شما خبر می دادم كه در چه زمان آزاد خواهید شد، و به آن شخص جمحی اشاره كرد بیرون برود، او بیرون رفت، امام به ما فرمود: این شخص از شما نیست (جاسوس است) احتیاط او را داشته باشید در لباس او



[ صفحه 145]



كاغذی وجود دارد كه گزارش كار شما را برای خلیفه نوشته است، یكی از افراد ما لباس او را جستجو كرد، همان گزارش را در آن یافت... [1] .

2- صالح بن علی همراه گروهی از نزدیكان رژیم خلافت عباسی، نزد رئیس زندان «صالح بن وصیف» آمده و گفتند: «زندگی را در زندان بر ابومحمد (حسن عسكری علیه السلام) تنگ و سخت كن».

صالح در پاسخ گفت: دو نفر را مأمور مخصوص زندان او كرده ام، تا بر او سخت بگیرند، ولی آن دو نفر آن چنان تحت تأثیر معنویت او قرار گرفته اند كه در عبادت و نماز به مرحله ی عظیمی رسیده اند، سپس دستور داد آن دو نفر را احضار كردند، و در حضور گروه عباسی، به آنها گفت: «وای بر شما، درباره ی این مرد (امام حسن عسكری علیه السلام) چه می گوئید؟ و كارتان با او به كجا رسیده است؟».

آن دو نفر در پاسخ گفتند: «چه بگوئیم در مورد مردی كه شب ها را به عبادت و روزها را به روزه، به پایان می رساند، و جز عبادت به چیزی اشتغال ندارد، وقتی كه او به ما می نگرد، لرزه بر اندام می شویم و بی اختیار می گرییم. وقتی كه گروه عباسی، چنین شنیدند، سرافكنده از زندان بیرون رفتند.» [2] .

3- امام حسن عسكری (ع) را مدتی در زندان، به شخصی با تجربه و سخت كوش و خشن به نام «نحریر» سپردند، او آن حضرت را شكنجه می داد و زندگی را بر او تنگ و سخت می گرفت.

همسر او كه بانوی با ایمان بود، به او گفت: از خدا بترس، تو نمی دانی كه چه شخصیتی در زندان تو است سپس آن زن پاره ای از عبادات و مقام ارجمند آن حضرت را برای شوهرش بیان كرد و آن گاه گفت: «من ترس آن دارم كه بلائی به تو برسد».



[ صفحه 146]



نحریر، خشمگین شد و گفت: سوگند به خدا او را (در باغ وحش) به جلو درندگان می افكنم.

نحریر همین كار را با اجازه ی مقامات بالا كرد، و آن حضرت را به درون باغ وحش برد، و هیچ گونه شكی نداشت كه درندگان او را می خورند.

پس از ساعتی آن حضرت را دیدند نماز می خواند و درندگان در اطراف او آرام اجتماع كرده اند، آن گاه نحریر دستور داد آن حضرت را از آنجا بیرون آوردند. [3] .

4- ابوهاشم جعفری می گوید: همراه امام حسن عسكری (ع) در زندان مهتدی عباسی (چهاردهمین خلیفه ی عباسی) بودیم، امام حسن عسكری (ع) به من فرمود: «ای ابوهاشم! این طاغوت (مهتدی) امشب را می خواهد به سرور و عیاشی بگذراند، ولی خداوند عمرش را قطع می كند، و خلافت به خلیفه بعد می رسد». (او پسر ندارد كه به پسرش برسد).

ابوهاشم می گوید: صبح باخبر شدیم كه ارتشیان ترك به او یورش برده و او را كشته اند و معتمد عباسی به جای او نشسته است. [4] .

5- معتمد عباسی مدتی امام حسن عسكری (ع) را تحت نظر علی بن حزین زندانی نمود، و همواره از ابن حزین، احوال حضرت را می پرسید، ابن حزین می گفت: آن حضرت روزها روزه می گیرد و شبها نماز می خواند. [5] .

6- عیسی بن صبیح می گوید: ما در زندان بودیم، امام حسن عسكری (ع) را نزد ما آوردند، به من فرمود: از سن تو 65 سال و چند ماه و یك روز گذشته، من كتاب دعائی داشتم كه تاریخ ولادتم در آن نوشته بود، در آن نظر كردم، دیدم عین آن است



[ صفحه 147]



كه امام فرمود.

سپس به من فرمود: آیا فرزند داری؟ گفتم: نه، گفت: «خدایا فرزندی به او (عیسی بن وصیف) عطا كن كه بازوی او باشد، فرزند بازوی خوبی است». آن گاه این شعر را خواند:



من كان ذا ولد یدرك ظلامته

ان الذلیل الذی لیست له عضد



:«كسی كه دارای فرزند باشد، حقش را به دست می آورد، بیچاره كسی كه بازو ندارد».

عرض كردم: آیا شما فرزند داری؟ فرمود: آری به خدا سوگند به زودی فرزندی به من عطا خواهد شد، كه زمین را پر از عدل و داد می كند. [6] .

7- وقت دیگری امام حسن عسكری (ع) را در زندانی تحت نظر «علی بن اوتاش» افكندند، او فردی بی رحم و خونخوار بود، و از دشمنان سرسخت آل محمد (ص) به شمار می آمد، و به او دستور داده بودند، هرگونه كه خواستی آن حضرت را مورد شكنجه و آزار قرار بده، ولی حالت معنوی امام حسن (ع) به گونه ای بود كه یك روز بیشتر طول نكشید، كه علی بن اوتاش تحت تأثیر قرار گرفته و در برابرش زانوی عجز و تواضع به زمین زد، و حتی به احترام حضرت، چشمش را بلند نمی كرد.

و همین علی بن اوتاش وقتی از حضور امام (ع) بیرون آمد، از نظر شناخت و معرفت و گفتار، بهترین انسان های مؤمن شده بود. [7] .


[1] اعلام الوري ص 354- بحار ج 50 ص 312.

[2] ارشاد مفيد ص 324.

[3] ارشاد مفيد ص 324- 325 - بحار ج 50 ص 309.

[4] غيبة الشيخ ص 132- مناقب ج 4 ص 430.

[5] انوار البهية ص 348.

[6] همان مدرك 343.

[7] اعلام الوري ص 359.